جمله ای از خودم

تنهاییهایت را با من قسمت کن که من نیز تنهایم تنهاتراز تو 

تنهاییهایم تنهایند تنهاتر از تنهاییهای تو.

نظرات 2 + ارسال نظر
مادر رهام کوچولو دوشنبه 19 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:18 ق.ظ http://pesaramroham.blogsky.com/

سلام دوست من.
خوبین؟ هم شعرت خوب بود و هم این مطلبت .یه کم وزن وقافیه اش مشکل داشت ولی خوب بود.فقط من موندم تو چرا جهنمی شدی؟مگه شما هم محاسن دارین و یقه می بندین و ....آره؟
جون مادرت اگه این طوری هستی به ما یکی سر نزنی سنگین تری.همینم مونده با ریش و .....واسه پسرم توصیه بنویسی....
اگه هم از مایی بیا وبلاگ پسرم که ۶ماهه هست وبرای مرد نسل آینده توصیه ای بکن.شاید بعدا بدردش بخوره.
اگه از مایی با تبادل لینک موافقی؟
روزهات همواره پر امید .البته اگه از مایی.

سلام.به مرحمت شما،این شعر وزنش یه چیزیه بینه مثنوی و شعر نو.من از آدمایی که ریش می زارن و یقه می بندن خوشم نمیاد خوب بودن به این چیزا نیست،من شمارو لینک می کنم شما نیز مرا لینک بنمایید.

افشین دوشنبه 8 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ق.ظ

ای دوست خود را به تنهای بسبار
زیرا تنهای تنها کسی است که در موقع تنهای تنهای
تنهایت نمیگذارد

یادمه بنده ی خدایی می گفت:
باراللها آن که در تنها ترین تنهاییم تنهای تنهایم گذاشت به حق تنهاییت در تنهاترین تنهاییش تنهای تنهایش مگذار.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد