چند رباعی از خودم

یا رب دلم گرفته آخر چه دانی از من 

صبرم ز دست رفته اخر چه دانی از من 

از تنهایی وجودم یخ زده چون سنگی سرد 

قلبم بی تو شکسته آخر چه دانی از من. 

 

 

تو با یک جمله به صلابه کشاندی جگرم را 

با یک نگاه آتش زدی دور و برم را 

انگار پایان بی آغازیست سهم من و تو 

با یک خداحافظی رفتی و شکستی قلب پر شررم را. 

 

 

 

الا ای خالق تنها تا کی جدایی  

 تا کی فغان و تا کی فراقی 

در این سبز چمن هر چه گشتم تو نبودی 

چه شود به من دهی وصل و فراغی. 

 

 

آخرین لحظه ی زندگی ما اون نفسای آخره 

اولین چیز واسه خدا رو دیدن اون نفسای آخره 

از غربت و حسرت فرار کردن اون نفسای اخره 

رفتن و پریدن و رها شدن اون نفسای آخره.

نظرات 3 + ارسال نظر
حسین سه‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 06:19 ب.ظ http://www.akslar.com

سلام دوست عزیز دوباره به وبلاگ شما اومدم وبلاگ شما واقعا زیباست ارزوی موفقیت دارم برای شما

سلام مچکرم.منم به سایت شما سر زدم عکسای جالبی تو سایتتون هست.سعی زمی کنم از عکس هاتون استفاده کنم تو وبلاگم مانعی که نداره؟موفق باشید

z-p28 جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:07 ب.ظ http://www.jojo-28.blogfa.com

سلام دوست گرامی
سروده ی زیبایی بود
استعداد خوبی دارید ....
دوست داشتید به وب ما سربزنید..

سلام من به وب شما اومدم من نمی دونم شما کدوم یکی از بچه های عضو وب هستید اما با توجه به نظر بعدیتون فهمیدم که کرماشانی هستید.از این که نظر دادید ممنونم.حقیقتش چون هم زبانی هستیم می خوام یه سوال ازتون بپرسم.
به نظر شما چرا دخترای کرد زبان مخصوصا دخترای استان کرمانشاه کردی حرف زدن رو یه جور ننگ واسه خودشون تلقی می کنن و حتی بعضیاشون می گن که اصلا کردی بلد نیستیم؟

z جمعه 21 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:11 ب.ظ http://www.jojo-28.blogfa.com

پس پروفایلت کوو؟

لطفا زیر دیپلم حرف بزنید.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد